نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





 

درد دارد

وقتی میرود

و همه می گویند:دوستت نداشت

وتو نمی توانی به همه ثابت کنی

که هر شب

باعاشقانه هایش خوابت می کرد

 


[+] نوشته شده توسط somayeh در 8:34 | |







 

زیــــــــــــــر آوار دلتنگـــــــــــی "لــــــــه شدن هـــم"عالمـــــی دارد

 

 

کوتاه بیا عشقم عمرم به نیامدنت قد نمیدهد


[+] نوشته شده توسط somayeh در 8:25 | |







زلیخا

 

زلیـــــخا

جان یوسفت راستش رابگو

به خدایت چه گفتی که خودش اینطور پا درمیانی کرد

 


[+] نوشته شده توسط somayeh در 8:6 | |







دیشـــــب باز ذلم تنگ تو شد

دیشـــــــــب باز گریه کردم

دیشــــــــــب باز شیرین تر از شیرین در عشق بودم

ودیوانه تر از فرهاد در فراق

دیشــــــــــب باز مجنون لبخند تو شدم ولیلی نگاهت

دیشــــــــب همه افسانه های عاشقی در من تبلور یافت

دیشـــــــــــب باز نقاشی کشیدم

نقاشــــــــی بودنت را زیبا بود

دیشـــــــــــب باز دلم قربانی کردم

قربانـــــــــی رویای تو

چـــــقدرشیرین است رویای تو

عشــــقـــــــــم


[+] نوشته شده توسط somayeh در 20:51 | |







رهگذری بود

آنکس که میگفت دوستم دارد

عاشقی نبود که به شوق من

آمده باشد .رهگذری بود که روی

برگهای خشک پاییزی راه میرفت

صدای خش خش برگ ها همان آوازی بود 

که من گمان میکردم می گوید :دوستت دارم

 


[+] نوشته شده توسط somayeh در 14:18 | |







درد

 

تو از دردی که افتادست بر جانم چه می دانی؟

دلم تنها تو را دارد ولی با او نمی مانی

تمام سعی تو کتمان عشقت بود در حالی

که از چشمان مستت خوانده بودم راز پنهانی


[+] نوشته شده توسط somayeh در 14:6 | |







خسته ام

خسته ام نه از راهی که امده ام

یا از انتظاری که گاهی امانم را میبرد

خسته ام از تکرار ندیدن تو


[+] نوشته شده توسط somayeh در 11:47 | |







پیله

پیله کرده ام به تو

 اخه نمیدانی

پروانه شدن در آغوشت

چه عالمی دارد


[+] نوشته شده توسط somayeh در 13:13 | |







به عشق شک کردم

به عشق شک کردم

از زمانی که

عاشقانه عشق ورزیدم و ظالمانه ظلم دیدم

به عشق شک کردم

وقتی که

به وسعت صداقتم دروغ شنیدم


[+] نوشته شده توسط somayeh در 13:8 | |







دوستت دارم

تقدیم به تویی که ندارمت

میان تمام نداشتن ها

دوستت دارم

شانس دیدنت را هر روز ندارم

ولی دوستت دارم

وقتی دلم هوایت را میکند حق شنیدن صدایت را ندارم

ولی دوستت دارم

وقت هایی که روحم درد دارد و میشکند شانه هایت را

برای گریستن کم دارم

ولی دوستت دارم

وقت دلتنگی هایم :آغوشت را برای آرام شدن ندارم...

ولی دوستت دارم

آری همه وجودمی ولی هیچ  جای زندگیم ندارمت

و میان تمام نداشتن ها باز با تمام وجودم

دوستت دارم


[+] نوشته شده توسط somayeh در 13:0 | |







 

" دلم برات تنگ شده لعنتی"

دیگه گریه هم ارومم نمیکنه 

بگو کجا رو بگردم ؟؟؟

که تو رو پیدا کنم و به اندازه ی

 یه نگاه ببینمت

بی انصاف فقط  به اندازه یه نگاه


[+] نوشته شده توسط somayeh در 11:24 | |







"حــــــســـــــــــــــــام"

می دانی

که من

جز با تو

با هر کس که باشم

باز تنهایم...؟


[+] نوشته شده توسط somayeh در 11:18 | |







 

می نویسم و

"تو"

نمی خوانی

اما مخاطب که تو باشی

مدیونم اگه ننویسم..لعنتی..


[+] نوشته شده توسط somayeh در 11:13 | |







 

یادته حسام ی شب بهم گفتی براچی دوستم داری؟

براچی عاشقمی ؟گفتم نمیدونم یادته چ قیامتی کردی؟

ک تو خودتم نمیدونی براچی دوستم داری اما ادعا میکنی

عاشقمی اما من بخدا نمی دونستم براچی دوست دارم

اخه مگه عشق و دوست داشتن دلیل می خواد؟؟؟

الانم ک نزدیک دوساله از هم جداشدیم نمیدونم چرا دوست دارم

فقط  می دونم خیلییییی دوستت دارم و از دوریت مریض شدم واز پا در اومدم


[+] نوشته شده توسط somayeh در 11:4 | |







اشکهایم

"اشــــــــکهایــــم"

را

"بــــی صـــــدا"

در اوج

"ســـــکوت"

می ریزم

"هـــــق هـــــق"

بـــرای کسیـــست کــــه

کســی را بــرای پـــاک

کــــردن اشــــکهایــــش دارد


[+] نوشته شده توسط somayeh در 10:54 | |







عشق ممنوعه


[+] نوشته شده توسط somayeh در 11:51 | |







سیگار

حسام

یـــــادته بهم گفتـــــی سیـــگار نکش؟

الان سیـــــــــگار که هیچ

اِی تــک وتوکـــــی نفـــــــــس میکشم

بهت قول میــــــــــدم این را هــــــــــم "کنــــــــار "بگذارم


[+] نوشته شده توسط somayeh در 11:46 | |







 

 

 


[+] نوشته شده توسط somayeh در 21:45 | |








[+] نوشته شده توسط somayeh در 21:43 | |








[+] نوشته شده توسط somayeh در 21:42 | |








[+] نوشته شده توسط somayeh در 21:35 | |







 

نگرانم...

پاییز که برسد

ساعت ها را عقب میکشند "

دلتنگی ام یک ساعت زودتر می آید


[+] نوشته شده توسط somayeh در 21:30 | |







شاید روزی

دوباره در گذر زمان به یکدیگر برسیم

آنروز من اشتباه

گذشته را تکرار نخواهم کرد

تو را از دست میدهم

اما غرورم را نه....


[+] نوشته شده توسط somayeh در 21:23 | |








[+] نوشته شده توسط somayeh در 14:34 | |








[+] نوشته شده توسط somayeh در 14:32 | |








[+] نوشته شده توسط somayeh در 14:31 | |








[+] نوشته شده توسط somayeh در 14:30 | |








[+] نوشته شده توسط somayeh در 9:11 | |








[+] نوشته شده توسط somayeh در 10:54 | |








[+] نوشته شده توسط somayeh در 10:52 | |







 

دارم از تو حرف میزنم...

اما روحت هم از نوشته هایم خبر ندارد ...

ایرادی ندارد یاد تو...

به نوشته هایم رنگ می دهد ...

شاید دیگری بخواندو آرام گیرد ذهن پریشانش...


[+] نوشته شده توسط somayeh در 12:47 | |







 

چگونه بفرستم تپش های قلبم را برای تو

تا باور کنی از یاد بردنت کار من نیست


[+] نوشته شده توسط somayeh در 17:44 | |







**محتاجم**

 

در دستهای چه کسی اسراف میشوی تو؟؟؟

اکنون که من به ذره ،ذره ات

محتـــــــــــــــــــــــــــــــــاجم


[+] نوشته شده توسط somayeh در 10:4 | |







**دیگر رمقی نیست**

دیگر رمقی نیست

برای نوشتن

برای رفتن

برای برگشتن از این راه کج

برای دوباره عاشق شدن

امانم را بریده این دل لعنتی

بس که اسم تو را فریاد می زند


[+] نوشته شده توسط somayeh در 10:22 | |







**خدا ما را برای هم نمی خواست**

خدا ما را برای هم نمی خواست
فقط می خواست همو فهمیده باشیم
بدونیم نیمه ما،مال ما نیست
فقط خواست نیمه مون ودیده باشیم
تموم لحظه های این تب تلخ
خدا از حسرت ما با خبر بود
خودش مارو برای هم نمی خواست
 

[+] نوشته شده توسط somayeh در 10:13 | |







 

من به نگاهــــت هم وفادار بودم

چه رسد بــــه عهدمان

ولــــــــــــی افسـوس


[+] نوشته شده توسط somayeh در 10:5 | |







هواتا کردم

من حیرون تو این روزا هواتا کردم

دلم می خوادت

میخوام بیام تو آسمون دورت بگردم

 

 


[+] نوشته شده توسط somayeh در 9:52 | |







 

تو همان توبه ای که هزار بار بستم

و هزار بار دیگر شکستم

اما باز هم عاشقانه می خواهمت


[+] نوشته شده توسط somayeh در 9:47 | |








[+] نوشته شده توسط somayeh در 19:6 | |







 

 سوختم باران بزن شاید تو خاموشم کنی

 شاید امشب سوزش این زخم ها را کم کنی

 آه باران من سراپای وجودم آتش است

 پس بزن باران بزن شاید تو خاموشم کنی

 


[+] نوشته شده توسط somayeh در 18:54 | |



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد